دل آدم  که پیج و مهره ندارد که هر وقت خودش خواست بازش کند و کنارش بگذراد. دل آدم همیشه همراه اوست و این هموارگی پی در پی باعث می‌شود گاهی مست و سرخوش از لذتی باطنی باشد و گاهی جهان را با همه زیبایی و زشتی پیش‌‌چشمش بی‌ارزش بنمایاند.
درست است! آدم که ساعت نیست که دلش همیشه یک کوک داشته باشد. اما دل آدم هم بگیر نگیر ندارد که یک بار یک چیز را بخواهد و یک بار نه! یک بار با دست پیش بکشد و باری دیگر  با پا پس بزند. گاهی ممکن است ناامید بشود؛ و از چیزی دست بشوید اما با تلنگری باز می‌گردد.
دل آدم مثل یک پنجره است. خودت باید  بازش کنی ولی اجازه ورود به هر چیزی را ندهی!
دل آدم درست و نادرست را می‌فهمد واقعی یا دروغ بودن را تشخیص می‌دهد با این حال گاهی خودش را اسیر دروغین چیزی می‌کند که وجود خارجی ندارد!  بی‌گمان اگر عقلمان را به دست دلمان بسپاریم می‌توانیم تمام آدم های سمی و آدم های نادرست زندگیمان راکنار بگذاریم و در ادامه‌ی راه زندگی افرادی را همراه خود کنیم که عقل و دلشان یکی ست و ما همان یک نفر زندگی‌اش هستیم که باید باشیم.
شکوفه علّامی

دسته بندی شده در: