موقع خداحافظی در حالی که بینی ام را با دستمال کاغذی صورتی رنگم میگرفتم گفتم: زندگی انقد…
داستانک
9 مقاله
9
اگر انقدرها وقت ندارید که یک داستان کوتاه بخوانید اما قطعا میتونید یک داستانک بنویسید
چهارده هزار و شصت و یک روز است که به دنبالت میگردم. چهل تا سیصد و شصت…
اسمش سالاماندا پاناکورا بود.پیش خودش فکر کرد اگر اسم مادربزرگش ندا نبود و اسم مادرش پانا، اگر…
_ اورسولا: این برای منه؟! +گوگن:اره دیگه عزیزم،تولدت مبارک. «لپش را میبوسد.» _اورسولا «در حالی که عقب…
قبلی
صفحه 2 از 2