قبل از همه چیز بگم اگه علاقمند به خوندن این داستان هستین این تحلیل رو نخونید چون داستان رو لو دادم.

داستان شب سهراب‌کشان
از کتاب یوزپلنگانی که با من دویده‌اند.
نویسنده: بیژن نجدی
نشر مرکز

خلاصه‌داستان

مرتضی پسر نوجوانِ کر‌ و لالی است که در پی ‌تماشایِ نقالیِ پرده‌ی رستم‌ و سهراب به دنبال فهم نتیجه‌ی داستان است. از سر همین‌ کنجکاوی، شبانه به دیدار نقال در قهوه‌خانه می‌‌شتابد. او موفق به بیان مقصود خود نمی‌شود و قهوه‌خانه سهواً توسط نقال آتش می‌گیرد.

تحلیل‌داستان

❄️همزمان با داستان مرتضی، داستان رستم و سهراب به‌گونه‌ای نمادین پیش می‌رود.
سید‌قهوه‌چی، فردوسی‌است که در حفظ پرده ( زبان فارسی) می‌کوشد و به نظر می‌رسد دست‌آخر موفق می‌شود.( پرده‌ی نسوخته: جاودانگی فردوسی با آثارش )

❄️ اوج داستان و توصیفات نجدی در صحنه‌ی سوختن پرده‌ها با کلام شاعرانه‌ی او درهم می‌آمیزد. فردوسی به پهلوانانِ داستان‌هایش فرمان می‌دهد که آتش را خاموش‌کنند. روایت‌ها و داستان‌های شاهنامه به طرز استادانه‌ای در هم می‌پیچد و در پایان با مرگ مرتضی، سهراب دوباره می‌میرد، که به‌گونه‌ای یادآور تراژدی پسر‌کشی در اسطوره‌هایِ‌ایرانی است.

‌‌❄️نثر نجدی آهنگین و پر از آرایه‌ی‌ادبی تشخیص(جان‌بخشی به اشیا) است، که درتمامی داستان‌هایش دیده می‌شود. آرایه‌ای که بیش از نثر در ادبیات ما مختص به نظم است. همین مسئله جذابیت داستان‌ها و توصیفات را چند برابر می‌کند و حالت رازگونه‌گیِ خاصی را در نوشته ایجاد می‌کند
و شاید همین شاعرانگی نجدی‌است‌ که به کمک مفاهیم سمبولیسمی و فراواقع‌گرایی داستان‌ می‌شتابد.

نمونه‌هایی از آرایه‌ی ادبی تشخیص در داستان شب‌‌سهراب‌کشان
🔻یک پل از روی رودخانه گذشت.
🔻یک‌جاده‌ی مالرو بین دو مزرعه افتاد.
🔻یک پنجره خودش را باز کرد.
🔻یک مشت نورِآویزان پله‌به‌پله پایین می‌آمد.

❄️توصیفات این داستان در راستای کر و لال بودن مرتضی و توجه به تصاویر اطراف و درک صداهاست.
مخاطب در حین خواندن، تصاویری را می‌بیند  که اگر به‌جای مرتضی زندگی می‌کرد، می‌دید و با کمک زبان پراحساس نجدی، بوهایی را استشمام می‌کند(🔻بوی داغ‌شده‌ی کاشی‌ها 🔻بوی‌چای که در گوشه‌ی رف جمع شده‌بود) و صداهایی را می‌شنود که  اگر کر بود می‌شنید‌.(🔻صدای سوختن سقف گالی‌پوش/🔻صدای قد کشیدن علف‌ها)

مخاطبِ عمیق به‌جای مرتضی می‌دود، به صدای پای‌آب نگاه می‌کند، گوشش را می‌گیرد تا صدای تاریکی شب را نشنود و همزمان با او در آتش می‌سوزد.

❄️توصیفات ابتدای راوی داستان، که دانای کل یا همان سوم شخص مفرد است نشانگر توانایی و درکی‌است که از او یک  متخصص و تحلیل‌گر آثار هنری می‌سازد. همانگونه که داستان در تابلو پیش‌‌می‌رود، نور و رنگ و شکل با کنتراست ملایمی پیش می‌رود.

توصیف در غالب فرم
او در توصیفات خاص‌خودش اشکال را به فرم‌های هندسی ساده تبدیل می‌کند و مثل یک نقاش برای هر کدام از آن‌ها رنگی تعریف می‌کند.
🔻دایره‌ی زرد پای فانوس حیاط
🔻 این‌طرف دایره می‌ایستد.
🔻سکوت سیاه‌شده‌ی باغچه‌

در عین‌حال که داستان، یک تصویر به نظر می‌رسد و خودِ نجدی یک نقاش کلاسیک در آستانه‌یِ‌تحولات قرن‌نوزدهمی، این شاعرِ داستان‌نویسِ‌ایرانی یک نقال‌است که پرده‌ی رستم‌ و سهراب را باز آفرینی می‌کند و در داستان شب‌سهراب‌کشان جاودانه‌می‌سازد.

دسته بندی شده در:

برچسب شده در: