
قرار بود که در یک عملیات فوق ویژه دکتر کلاو را شکست بدهم و سازمان شرورانهی «ام دی ای» را به یک گلخانه کوچک برای پرورش گلهای حشره خوار تبدیل کنم.اما از دیشب توی خانهام سر و کلهی یک موریانه پیدا شده.موریانه همه چیز را میجود و روی مغزم راه می رود.
از همه بدتر اینکه یک کارآگاه بیکار آبی پوش تعقیبم میکند.اعمال و رفتارم را تحت نظر داردو به خاطر کارهای نکرده، باز خواستم میکند.
شاید دکتر کلاو در یک عملیات غیر ممکن قرص خاکستری رنگم را با این صورتیهای لعنتی عوض کرده. و حالا به جای آنکه کارآگاه گجت باشم، پلنگ صورتی شدهام.
شکوفه علامی
shukoofeh allami